دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 1871
تعداد نوشته ها : 5
تعداد نظرات : 0
Rss
طراح قالب

معشوق

دل با تو بودن را خواست ز من

                                             لحظه های سوختن را خواست ز من

ارامش من در پناه اغوش تو

                                             رهایی از عالم در کنار تو

اری نامت سر لوح عشق بود

                                           می نویسم ز همه نام ها برتر بود

دسته ها :
چهارشنبه دوم 11 1387

ماهی کوچک من

می دیدم که می خواهد برود

اما

ماهی کوچکی بیش نبود

شوق دیدار دریا او را این گونه کرد

او را از خود بی خود

و از من رها کرد

نمی دانم چرا ولی اوهم انگار

دل خوشی از من نداشت

شاید او هم عاشق شده بود

نمی دانم

ولی انگار مجذوب دریا شده بود

ز تنگ کوچک دل خسته و گریان

اشک هایش در اب پیدا نبود

ماهی کوچکم را به دریا ها سپردم

ز تنگ کوچک دلم رهاندم

هنوز هم من به یاد او ماندم

نمی دانم که او هم

مرا در خاطرش دارد

هنوز هم من همان جای دیروزم

همان جای که به دریا ها سپردم

هنوز هم منتظرم که شاید

روزی گزرش خورد بهما هم

که شاید برگردد و ببیند

که من مجذوب او هنوز ماندم

دسته ها :
چهارشنبه دوم 11 1387

اسمان

اسمانی ابی
ای دل چرا تو بی قراری
چرا مگر تو هم عاشق شدی
مگر تو هم بی نوا شدی
چرا این گونه
در گوش روزگار می خوانی
از اسمان چه می خوای
چرا این گونه با او خیره شدی
مگر اسمان با دلت چه کرد
او بود که تو را عاشق کرد
به ابی او می نگری
یا به ابرهایش
به سرخی هنگام غروبش
از او چه می خوای
که این گونه مجزوبش شدی

دسته ها :
چهارشنبه دوم 11 1387

باز باران

باز باران
با نوازش های ارامش
باز باران
با خاطرات تلخ و شیرینش
باز باران
با زمزمه های عاشقانش
باز باران
با دلم چه کرد
باز یاد تو رو برای من زنده کرد
باز مرا از عشقت لبریز کرد
باز مرا دیوانه تر کرد
باز این خسته را عاشق کرد
باز ..........
دسته ها :
چهارشنبه دوم 11 1387


بابا اب داد

بابا نان داد

اما بابا یاد نداد

وقتی دل بستم چه کنم

وقتی عاشق شدم

چگونه جلو بروم

بابا یاد نداد

برای عشق باید از خود بگذرم

بابا نگفت

سکوت لحظه ها را بشکنم

بابامگفت روزی رسد که عاشق شوی

اما نداستم که این عشق چیست

ندانستم برای عشق باید از خودم

از هر چه دارم باید بگذرم

بابا نگفت اشک های عاشق را

اشک های که شب ها می ریزد

اشک هایی که بدون دلیل می ریزد

بابا نگفت غم های دوری را

بی خود شدن زوری را

بابا چرا نگفت؟

 

دسته ها :
چهارشنبه دوم 11 1387
X